رقیه توسلی/
مثل مردان جنگی، لباس رزم میپوشم و بعدِ هشت روز میزنم بیرون. وقتی خانه بیآذوقه شود انگار چارهای نیست جز رفتن و نترسیدن. یاد آقاجان میافتم که چطور زمستانها در تاریک-روشنِ هوا، شال و کلاه میکرد به قصد نانوایی و توی ذهنم میشد سوپرمن!
کفش آهنینام را برمیدارم و ماسک دست دوز میبندم و بیش از ۱۰ داروخانه و فروشگاه خالی از دستکش و محلول ضدعفونی و ژل و شویندههای جیرهبندی شده را زیر پا میگذارم و یاد محتکران نامرد میافتم. یاد مسئولین امر که کجایند و صدالبته یاد مسئولینِ مسئولتر پدافندغیرعامل و مدیریت بحران.
بعد یک ساعت و نیم تقلا، دیگر اقلام موردنیاز را از قفسهها برمیدارم و نمیتوانم به بیلذتی این خرید اجباری، دل نسوزانم. به حال مشتریان و صندوقدارانی که غم توی نگاهشان فراوان است.
وقت برگشتن دقیق میشوم به پیادهروها. از بساط روسری و کفش و عروسک و قابلمه و هفتسین دستفروشان خبری نیست. هیچ جا و کسی آمدن فروردین را جار نمیزند.
بازاریان و دکانداران، روزنامه بیات میخوانند و زدهاند توی کارِ حل جدول. گلفروشان دیگر پُز شمعدانیها و سنبلهایشان را نمیدهند و بیرون مغازهشان داربست نمیبندند برای جعبهها و گلدانهای بهار. سینما هم تعطیل است. زنان و مردان عابر، دستکش به دست دارند و از پشت ماسکها فقط عنبیههایشان پیداست. عنبیههای خسته و ترسانِ پرحرفشان.
کم کم داشت یادم میرفت توی اسفندماهیم که پشت چراغ قرمز چشمم به جمالشان روشن میشود. به حاجی فیروزهای سیاهی که نمیزنند و نمیخوانند. پیداست پایکوبی کرونا، کاروبارشان را از سکه انداخته!
بغضم میگیرد. جوری که اصلاً نمیفهمم کی میرسم به خیابان اصلی شهر. همانجا که این وقت سال به تمامی روی هوا بود از فرطِ جمعیت و هیاهو. اما نه حالا جنبنده پر نمیزند. انگار این ویروسِ جادوگر، خوب غیب کردن را بلد است.
آخرنوشت:
«گل ترمه» به سبک ژاپنیها کف دستهایش را میگذارد روی هم و از پشت پنجره، سلام و تشکر میفرستد برایم. خندهام میگیرد.
مثل خویشاوندان دور، چهارجملهای هم با خواهری احوالپرسی کرده بعد کیسه خریدها را میگذارم جلو در ورودی و خداحافظی میکنم. گفتن ندارد دیگر که از زور دلتنگی، دنیا آوار میشود روی سرم.
چکش:
سوپرمن نیستم، جملات آنا گاوالدا را که میتوانم در خودم دوره کنم؛ باید این تن اندوهگین را چلاند و یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد. آن وقت دفتر زندگی را ورق زد. باید خود را حرکت داد و باید همه چیز را از نو شروع کرد.
نظر شما